فیلم | طبل عزا را بنواز ‌ای فلک
کد خبر: 3919592
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۳
محرم در شعر و ادب فارسی / ۸

فیلم | طبل عزا را بنواز ‌ای فلک

اسماعیل امینی در هشتمین برنامه «محرم در شعر و ادب فارسی» گفت: شهرت عمران صلاحی بیشتر در طنزپردازی است؛ گرچه در حوزه غیرطنز شاعر بسیار برجسته‌ای است و سروده‌های عاشورایی‌ او حاصل نگاه متفاوتش به ماجرای عاشوراست.

فیلم |به گزارش ایکنا؛ اسماعیل امینی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی، در هشتمین برنامه «محرم در شعر و ادب فارسی» که به ارائه گزیده و گلچینی از سروده‌های عاشورایی و آیینی شاعران کهن و معاصر اختصاص دارد، به شعری از عمران صلاحی پرداخت. متن این برنامه را در ادامه می‌خوانید:

دو شعر از عمران صلاحی می‌خوانم. وی از شاعران برجسته‌ای است که در حوزه‌ها و قالب‌های مختلف شعر سروده است؛ یعنی هم غزل‌های خوبی دارد و هم دوبیتی و تعداد زیادی شعر نیمایی و سپید دارد. شهرت صلاحی بیشتر در طنزپردازی است؛ گرچه در حوزه غیرطنز شاعر بسیار برجسته‌ای است. دو شعر عاشورایی از وی می‌خوانم که حاصل نگاه او به ماجرای عاشوراست و مروری بر این نگاه متفاوت داریم.

بادها نوحه‌خوان
بیدها، دسته زنجیرزن

لاله‌ها، سینه‌زنانِ حرمِ باغچه
بادها، در جنون
بیدها، لاله‌گون
لاله‌ها، غرق خون
 
خیمه خورشید سوخت
برگ‌ها، گریه‌کنان ریختند
آسمان، کرده به تن پیرهن تعزیه
طبل عزا را بنواز ‌ای فلک
 

این شعر در بحر سریع (مفتعلٌ مفتعلٌ فاعلٌ) است و سطر آخر برگرفته از نوحه‌های مشهوری است که مردم هنگام سینه زنی می‌خوانند و به همین دلیل موسیقی آن خوشایند است. برای اینکه مأنوس ذهن‌ها و کسانی است که با هیئت سر و کار دارند و نشان دهنده این است که شاعر به جای اینکه از ذهنیات خود برای شروع به شعر سرودن کند، از توصیف آنچه دیده استفاده کرده، اما این نگاه نافذ را داشته تا به جهان پیرامون با نگاه نمادین نگاه کند و آن حکایت قدیمی را که در عزای امام حسین(ع) آسمان و زمین گریه می‌کردند و عزادار بودند، با نگاه امروزی بیان کند.

نگاه برون‌گرا، عینی و توصیفی کمک کرده به اینکه، گرچه سنت در این شعر تکرار شده، اما با بیان تازه‌ای است.

شعر دیگری از عمران صلاحی می‌خوانم که با زبان دیگری است و توصیف عزاداری با زبان گفتاری است.

روز عاشورا می‌شد

گریه می‌شد، زاری می‌شد

دسته‌ها سیل می‌شد

سوی حرم جاری می‌شد

آدم‌ها موج می‌زدند

یه طرف پرواز کاه

یه طرف ابرای آب

پیرهنا، همش سیاه

یه نفر شمر می‌شد

یه نفر امام می‌شد

یه نفر شیر می‌شد
 
یه نفر زنجیر می‌شد
 
طبلا روی شترا صدا می‌کرد
 
 صدا‌ها با همدیگه دس می‌دادن
 
 باغ ملی
 
 میله‌هاش پر می‌شد از پیر و جوون
 
 مرد و زن
 
 طبل سرخ دلشون صدا می‌کرد
 
 یادمه من رو دوش بابام بودم
 
 دستای گریه یواش
 
شونه‌های بابامو تکون می‌داد
 
من دلم همش می‌خواست
 
شمر بیچاره بشه
 
زنجیرا پاره بشه
انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha